سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چشمها پیش قراولان دلهایند . [امام علی علیه السلام]
 

 

 

حقوق زن

... تصمیم گرفتم به احترام ماه مبارک ، فقط این یک ماه رو چادر سر کنم ... وای خدایا .. یه بیست روزی جوون  کندم و چادره رو  تحمل کردم .... دیگه  داشتم  می مردم ، تنفر و انزجار از چادر  داشت خفم می کرد ... نمی تونستم تحمل کنم ... چادر سیاه بلند مسخره ... خلاصه هر جوری بود تا شب های قدر طاقت آوردم ، شب بیست و سوم رو رفتم بهشت زهرا (س) ( اینجا رو دیگه مهسا نگفت چی گفته و چی خواسته وچی شد  ؟ لابد گفتن نگه !!!!) فردا صبح نمی دونم چه اتفاقی افتاده بود که حس می کردم هیچ چیزی توی این دنیا رو عاشقانه تر از چادرم دوست ندارم ... کی باورش میشه ؟ من ... که توی خانواده ای بزرگ شده بودم که حجاب از بیخ و بن و اساس هیچگونه مفهومی براشون نداشت ، مهسا عاشق چادرش باشه و حتی یک تار موهاش از چادرش بیرون نیاد ... مهسای بلوز شلواری بد حجاب ، حالا چادری و محجبه شده ... خدایا کجا داری می بریم !!!!!

اما یه چیزی هنوز پا بر جا بود و اون تصمیم من برای تغییر مذهب بود ... خب درست بود که از شهدا دیگه متنفر نبودم و چادری هم شده بودم ، اینها دست خودم نبود ، تحولاتی بود که در دلم بوقوع پیوسته بود  ولی جواب سوالام چی میشدن ؟ سوالات اساسی در باره اسلام ؟؟؟؟؟؟

دوباره رفتم سراغ شهید گمنامم و بهش گفتم دارم میرم تغییر مذهب بدم و مقصر خود شما هستی . من جواب سوالام رو نگرفتم و هنوزم نمی فهمم که چرا اسلام بهترین دینه ؟ به نظر من که نیست ... بعدم رفتم خونه ... اون شب توی خواب خدا بهم نشون داد که اسلام چرا بهترین دینه ... من در برداشت هام اشتباه می کردم ... خدا اسلام رو همونطور که زیباست و کامل به من نشون داد ...

تو دلم گفتم

کوی جانان را که صد کوه و بیابان در ره است

                                                رفتم از راه دل و دیدم که ره یک گام بود

مهسا ادامه داد که الان فقط یه سوال برام باقی مونده : چی شد که خدا منو از اونجا به اینجا رسوند؟ مگه من برای شهدا یا اصلا برای خدا چقدر ارزش دارم ؟ واقعا خدا اینقدر ناز بنده هاشو میخره و خاطرشونو میخواد؟!!!!!!!!!

حتما میخواد دیگه.مهسا گفت که الان داره به شکلی اساسی درباره جواب سوالاش تحقیق می کنه و با قران ( که برای اولین باره در عمرش می خونه ) شروع کرده.

  قبلا وقتی از آدمای نظر کرده صحبت می شد می گفتن گشتیم نبود ، نگرد نیست ، اما الان ... مهسا ...هست .

آشنایی من با مهسا و شنیدن جریان تحولش یکی از بهترین خاطراتی بود که توی ماه مبارک داشتم ، خواستم بعد مدتی غیبت با شیرین ترینشون بروز بشم . خدایا

                                   حول حالنا الی احسن الحال

 

 





  • کلمات کلیدی :

  • ::: یکشنبه 86/8/13 ::: ساعت 9:38 عصر :::   توسط شهرمجازی قرآن کریم 
    نظرات شما: نظر