دیشب چه خبر بود !.....
همیشه پای عاشق و معشوق که وسط میاد، پای جذبه های عاشقانه که به میون میاد یه عده خاصی پا بر جا هستن ... این حرفها برای یه عده خاص معنی داره ...ولی ...
ولی این شبها با همیشه فرق داره ...
همه فرق کردن ...همه شدن عاشق یه معشوق ...
همه کسانی که همیشه بی اعتنا بودن ، یا برای سلام کردن به خدا دنبال یه بهانه می گشتن ...یا شایدم خجالت می کشیدن یا...
همه دیشب تا صبح جمع شده بودن و بدون تعارف سراشونو روی زانوهاشون گذاشته بودن و قران رو روی سراشون و همه با هم اشک می ریختن ، هیچ کس دیگه دنبال بهانه نبود... هیچ کس خجالت نمی کشید ...هیچ کس احساس دوری و بی اعتنایی نمی کرد .
همه یه وجه مشترک داشتن ...همه ، همه چیز رو از یک نفر می خواستن ...
همه کسانی که تا سحر می خوابیدن تا سحر گریه کردن
همه کسانی که یک سال گریه هاشونو نگه داشته بودن ، دیشب آزادش کردن
همه دیشب اونی شده بودن که خدا می خواست
همه دیشب منظر ملائک بودن
همه دیشب اونقدر تنگاتنگ هم نشسته بودن که وقتی ملائک می خواستن از وسطشون عبور کنن بالهاشون به مردم گیر می کرد و تکه هایی از بال ملائک رو لباس بعضی ها جا موند...
همه دیشب دامن چهارده معصوم هستی رو گرفته بودن
همه دیشب تا سحر با خدا از نزدیک حرف زدن ، نزدیک تر از رگ گردن
....
....
....
همه امروز بوی خدا رو می دادن .
و اگه خوب نگاه کنی تکه های بال ملائک رو روی لباس بعضی ها می تونی ببینی .
نظرات شما: نظر