درسته که مشکل شما مشکلیه که شاید بین مشکلات جوونها بشه گفت خیلی جدیه و مهمه و مبتلا بهش هم زیاده و حتی بشه ادعا کرد که خیلی ها بطور دقیق این مشکل رو نمی شناسن یا راجع بش بد قضاوت میکنن ولی معنیش این نیست که تلقی شما از تمامی مراحل اون درست باشه .مثلا در اولین قدم شما اساسا می ترسید که مشکلتون رو مطرح کنید چون فکر میکنید دیگران دربارتون بد قضاوت می کنن ، دیگران درکتون نمی کنن ، دیگران غلط یابی میکنن ، دیگران سرزنشتون می کنن در نتیجه در اولین قدم متوقف میشید .
در حالی که چیزی که شما خیلی به اون نیاز دارید اینه که زاویه نگاهتون رو نسبت به موضوع تغییر بدید ، این مساله خیلی مهمه و طوری به این مساله نگاه کنید که نه منطق نه دین آسیب نبینن و عواطفتون رو با اونها همسو کنین تا کمترین لطمه عاطفی و احساسی متوجهتون بشه .
خیلی طبیعی و قابل درکه ، شما که مذهبی هستین دنبال موارد مذهبی برای ازدواج باشید و باز هم خیلی قابل درکه ، که به لحاظ فرهنگی – اجتماعی و ظاهری به دنبال سلائق شخصی خودتون باشید ( البته تا جایی که با اصول اعتقادیتون مغایرت نداشته باشه ) تا ایده آلی که در ذهن دارید و خودتون رو شایسته اون زندگی مذهبی مطلوب می دونید، بدست بیارید معمولا خیلی ها تا این قسمت رو درست فکر میکنن و درست پیش میرن اما وقتی پای مقوله محبت قلبی و دوست داشتنی ها و خواستنی ها به میون بیاد حواسمون از خدا و فرامین الهی و منطق مذهبی - که تا حالا همه چیز رو بند به اون میکردیم - پرت میشه ، چرا؟ چون کنترل دله از دستمون خارج شده و بعد هم تو جهنمی از محبت – که معلوم نیست یک طرفه است یا دو طرفه – گیر میکنیم .
در حالی که در مقوله محبت قلبی ، دوست داشتنی ها و خواستنی هامون هم باید متوجه فرامین الهی باشیم - البته اگه ادعامون اینه که مذهبی هستیم و در این ادعا هم صادقیم - خدا در قران می فرماید (( ... و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون )) بقره / 216 (... و بسا چیزی را خوش نمی دارید و آن برای شما خوب است و بسا چیزی را دوست می داریدو آن برای شما بد است و خدا می داند و شما نمی دانید ) اینجا دیگه تکلیف ما با دوست داشتنی هامون روشن میشه ، دقیقا محل ابتلاء امثال شماست . مطمئن هستم برای موردی که فکر میکردید به صلاحتونه خیلی هم دعا کردید و از خدا خواستید که صلاحتون رو پیش بیاره اما نیاورد .شما به چیزی علاقمند بودید که خیرتون در اون نبود شما نمی دونید و خدا می دونه . مجددا مرور کنید ببینید این فرمایش قران تا چه حد براتون قابل عمل کردن و پذیرفتنه ؟ البته تخلیه قلب از این محبت بسیار سخته بسیار سخت اما باید انجام بشه .
یک نکته دیگه اینکه ما نسبت به امور از جهتی علم داریم و از جهاتی جهل ، جهت علم ما به یک مساله ، ما رو نسبت به اون علاقمند یا متنفر می کنه ، معلوم نیست که جهات جهل اگه برامون مکشوف و واضح بشه باز هم همون احساس رو نسبت به اون مساله داشته باشیم ولی خداوند به جمیع جهات یک مساله علم مطلق داره ، والله یعلم و انتم لا تعلمون
حتما تصدیق میکنید که دل آدم پل نیست تا یکی از این ور بیاد و یکی از اون ور بره و دل فقط لگد مال این و اون بشه آدم باید دل سپرده صاحب دل باشه حالا ماییم و انصافمون که دل سپرده کی هستیم و صاحب دلمون کیه ؟خدایی که ما رو خلق کرده و یه ظرف قشنگ به اسم دل بهمون داده تا زیباترین حقیقت هستی – یعنی محبت خودش - رو وارد اون کنیم ، ما این امانت رو داریم خرج کی میکنیم ؟
معنی حرفم این نیست که زندگی شما باید خشک و بی روح باشه و شما هم مثل چوب خشک ، معنی حرفم اینه که اگه دوست داشتن بخاطر خدا باشه و خدا هم به اون راضی باشه و شما هم قلبا علاقمند باشید دیگه شربت اندر شربته و نور علی نور ...
ولی اگه خدا اون چیزی رو که شما میخواهید نخواد چی ؟! اون موقع اصرار بر این محبت جهنمه و براتون جز درد سر چیز دیگه ای نیست .
از طرفی هم خداوند بعضی چیزها رو از آدم میگیره و بهتر از اون رو عطا میکنه (( فاردنا ان یبدلهما ربهما خیر منه )) کهف / 81 (پس خواستیم که پروردگارشان آندو را به پاکتر و مهربانتر از او عوض دهد) .
شما باید صبور باشید و وجودتون متوجه وعده هایی باشه که خداوند به صابران داده :
((والله یحب الصابرین )) آل عمران /146
(( ان الله مع الصابرین )) بقره /153
((بلی ان تصبروا و تتقوا و یاتوکم من فورکم هذا یمددکم ربکم بخمسة الاف من الملائکة مسومین )) آل عمران /125 ( آری اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید ...پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته نشاندار یاری خواهد کرد .) البته این آیه در مورد جنگ بدر نازل شده ولی میدونید که جنگ ، جهاد اصغره و مبارزه با نفس ( که مشکل شما یکی از مصادیقشه ) جهاد اکبر ، و حتما بر این جهاد هم یاری خداوند اینچنین خواهد بود . شاید هم بگید تنها کاری که الان می تونید انجام بدید همین صبره ولی باید بینشتون رو نسبت به نتیجه صبور بودن بالا ببرید تا توان شما مضاعف بشه .
صبر سخت ، صبر تلخ ، صبری که هر چی بیشتر تکرارش می کنید تصور می کنید هیچ گشایشی برای شما حاصل نمی شه ، نهایتا شیرین ترین میوه ها رو خواهد داد و بهترین مصالح زندگی براتون به خواست خدا رقم خواهد خورد .
راستی یه مطلبم وسط بحث از قلم افتاد اونم اینکه شما گفتید بعضی روایتها رو در جواب مشاوره به رختون میکشن مثل روایتی که میگه : "نگاه به نامحرم تیری است که از جانب شیطان رها شده " خب عزیزجان به نظرتون نگاهی که با اون به وسط یه همچین جهنمی دوخته میشید از ناحیه شیطان نیست ؟ و جای پرهیز نداره ؟ البته این جور توصیه ها بیشتر پیشگیریه نه درمان اما خب به عنوان یه نکته مرتبط با بحث بد نیست بهش عنایت کنیم به جای اینکه زیر سوالش ببریم .
نکته آخر هم این که مرور زمان مرهم خیلی از درد هاست که بی درمان جلوه میکنن ، زمان کمک خوبیه .
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
بیرون نمی توان کرد الا به روزگارا
نظرات شما: نظر